آنالیز انیمه ماکیا؛ در مدح و مذمت عشق
به گزارش بچه های ریاضی، وب سایت دیجیاتو - آرش پارسا پور: بعضی انیمه های ژاپنی می توانند به شدت با احساسات مخاطب خود بازی نمایند و تاثیر شگرفی روی تماشاگرانشان بگذارند. داستانی که در دل این انیمه ها روایت می گردد به علاوه صداگذاری و موسیقی که با جان و دل برای آنها انجام می گردد، بعضی از این آثار را تبدیل به عناوینی می نماید که تا مدتها در یاد آدمی باقی می ماند.
در این چند سال اخیر اگر نگاهی به انیمه های سینمایی ژاپن داشته بودید، آثار خوبی به جز انیمه های هایائو میازاکی بزرگ به چشمتان خورده است؛ آثاری که در بیشتر آنها رگه هایی از فانتزی (عنصر همیشگی فراوریات سرزمین آفتاب) به چشم می خورد. انیمه ماکیا با نام کامل ماکیا: زمانی که گل موعود شکوفه می دهد یکی از این دست آثار است که با ترکیب فانتزی و درام، اثری مبهوت نماینده را به بینندگانش نمایش می دهد
نام ژاپنی و کامل این اثر Sayonara no Asa ni Yakusoku no Hana o Kazarō است
- کارگردان: ماری اوکادا
- استودیو تهیه نماینده: P.A.Works
- صدا پیشگان: Manaka Iwami، Miyu Irino ،Ai Kayano ،Yūki Kaji
- بودجه: ناتعیین
ماری اوکادا، نویسنده ژاپنی است که تا پیش از ساختن انیمه Maquia کار فیلمنامه نویسی چندین انیمه تلویزیونی و سینمایی را انجام داده است. از شاخص ترین کارهای او می توان به عنوان سینمایی Anthem Of Heart اشاره نمود که اگر شانس تماشاش را تا به امروز داشتید، احتمالا با مضمون احساسی و عاشقانه آن آشنا هستید. اوکادا عنصر عشق را در تمامی خطوط نوشته شده به وسیله قلم توانایش رعایت می نماید و آن را طوری در روح شخصیت های خود جاری می سازد که تا پوست و استخوان مخاطب نفوذ کند.
اوکادا بیش از 20 سال قلم خود را به کارهای دیگر کارگردانان سپرد و شاهد به تصویر کشیده شدن کلمات فکرش بود ولی نهایتا در سال 2018 و به توصیه بسیاری از کارگردانان شهیر ژاپنی، تصمیم گرفت خودش آستین بالا بزند و یک انیمه سینمایی را کارگردانی کند. انیمه ای که به قول کنجی هوراکاوا، تهیه نماینده معروف ژاپنی یک اثر 100 درصدی متعلق به شوره های فکر این بانوی خلاق باشد. کنجی در استودیو P.A.Works کار می نماید جایی که تهیه نمایندگی ماکیا را برعهده گرفته و پیش از این هم انیمه های مشهوری چون Blood+ و Sword of the Stranger را فراوری نموده و برای گیمرها نیز سری بازی های پرفسور لیتون آن نامی آشناست.
انیمه Maquia در دنیایی فانتزی می گذرد که به شدت تداعی نماینده آثار رمان High Fantasy است؛ آثاری چون گیم آو ترونز و یا ارباب حلقه ها. در این سرزمین پهناور ما ابتدا با شهر لورف آشنا می شویم؛ جایی که شبیه به مکان های اساطیر یونان باستان طراحی شده و معماری به رنگ سفید با ستون های بلند دارد و در آن زنان و مردانی با البسه سنتی سفید و آبی در حال گشت و گذارند. در این سرزمین همگی (چه زن و چه مرد) به شدت زیبارو و خوش اندام هستند و موهای بلوند و پوست سفید و بینی بسیار کوچکی دارند که تعیینه نژاد آنهاست؛ نژادی پری گونه که عمر جاودان دارند.
کار این نژاد بافندگی و ریسندگی نوعی خاصی از پارچه به نام هیبیول است که تمام هنر و جادوی خودشان را در آن به کار می گیرند. این نوع پارچه ها بسیار گران بوده و امورات شهر به وسیله فروش و صادر شدن آنها به اقصی نقاط این سرزمین جادویی می گذرد. تعیینه اصلی هیبیول، زبانی است که روی آن نوشته شده به طوری که خود مردمان لورف می توانند این پارچه ها را با لمس کردن بخوانند و پیام هایی از زمان را دریافت نمایند.
ماکیا یکی از این نژادهای پری گونه است که اندام ریزی دارد و کمی هم ترسو است. او به ملکه شان وابستگی خاصی دارد و در این سرزمین کاملا تنهاست. دوستش لیلی اما دختر شجاعی است که با یکی از پسران شهرشان رابطه عاشقانه ای را به طور مخفیانه شروع نموده و از ماکیا نیز دلرباتر است. ماکیا بدش نمی آید که به سرزمین های دیگر برود و با انسان ها دیدار کند، اما این کار در شهر آنها قدغن است و از آن گذشته، ملکه بارها به او هشدار می دهد که وارد شدن به دنیای انسان ها و دوستی با آنها عواقب خوبی نخواهد داشت. او بیشتر از همه به ماکیا توصیه می نماید که به هیچ وجه نباید دلبستگی به انسانی پیدا کند، چرا که فرجام آن دلبستگی غم انگیزترین حسی خواهد بود که به سراغش خواهد آمد. ماکیا با اینکه معنای این حرف ها را زیاد نمی فهمد، اما آنها را آویزه گوش خود نموده است.
داستان اصلی از جایی شروع می گردد که ارتشی از پادشاهی حاکم بر این سرزمین با اژدهایان خود به لورف حمله نموده و تمامی آنها را اسیر نموده و با خود می برد. ماجرا از این قرار است که حکومت می خواهد یکی از زنان این نژاد را به عقد شاهزاده در بیاورد تا هم به تمامی شهروندان قدرت نمایی کند و هم اینکه صاحب یک وارث با عمر جاودان شوند. اژدهایانی که حکومت در طول سال ها مبارزه به دست آورده اند، یکی پس از یکی در حال مرگ هستند و دلیل مرگشان هم تعیین نیست و از همین رو حکومت از ترس اینکه مردم تصور نمایند نیرو و قدرت آنها رو به کاستی رفته، دست به چنین حرکتی می زنند.
ماکیا از معدود افرادی است که می تواند از این شبیخون جان سالم به در ببرد و به همراه یکی از اژدهایان در یک نقطه نامعلوم پرت می گردد. اژدها آتش گرفته و می میرد (مرگ این اژدهایان به همین شکل است) و ماکیا بعد از پیاده روی طولانی، به فرزند نوزاد آدمیزادی برخورد می نماید که والدین اش مرده اند. نوزاد در آغوش مرده دستان مادرش قرار گرفته و ماکیا او را نجات می دهد و با اینکه توصیه های ملکه دائم در گوشش زنگ می خورد، اما حس زنانه و مادرانه ای او را در برمی گیرد. در نهایت ماکیا تصمیم می گیرد این فرزند را به فرزندخواندگی قبول کند و یک زن با عمر جاودان، مادر یک فرزند پسر انسان به نام آریل می گردد؛ فرزند نوزاد بی گناهی که به قول ماکیا بوی نور می دهد.
احساس مادرانه و مهر مادری تا پیش از این در کمتر انیمه و انیمیشنی اینچنین زیب به تصویر کشیده شده است. عشقی که ماکیا نسبت به نژاد بشر پیدا می نماید، برخلاف تصورات اولیه ای که مخاطب از روند داستان دارد عشق به یک آدم هم سن و سال و وارد یک رابطه عاشقانه شدن نیست؛ بلکه عشق مادر و فرزندی است که قدرت و نیروی به مراتب بیشتری را در بر می گیرد. ماکیا مادری است که نباید دلبسته یکی یکدانه پسرش گردد چرا که پسرک قرار است بزرگ و بزرگ و بزرگ تر گردد و او همچنان جوان بماند. این مادر شاهد پیر شدن فرزند خود است و کاری هم از دستش برنمی آید.
رابطه شکل گرفته بین مادر و فرزند در انیمه Maquia شگفت انگیز از آب در آمده و عنصر فانتزی که در آن قرار گرفته، آن را جادویی هم نموده است. آریل در سنین نوجوانی کم کم متوجه مادرش و خصلت عجیب و غریب او می گردد و رفتارش با او عوض می گردد. ماکیا اما عاشق اوست و مادرانگی خود را حفظ می نماید. فداکاری ماکیا در طول داستان فیلم، دل هر مخاطبی را می لرزاند و تماشاگر مذکر و مونث، مادر و غیر مادر را تبدیل به مادری دلسوز برای فرزند عزیزش می نماید.
نکته جالبی که در روند داستان طولانی و پیچ در پیچ انیمه Maquia وجود دارد، حذف بازگویی شدن یک سری از موارد بدیهی است که هوشمندانه صورت گرفته و به کند نشدن ریتم آن یاری شایانی نموده است. این مساله که ماکیا و فرزندش درباره نژاد او چرایی جاودان ماندنش صحبت می نمایند، در هیچ جایی از انیمه دیده نمی گردد و خود به خود بعد از چند سال، مخاطب می فهمد که این دو با یکدیگر قرار گذاشتند تا زین پس همدیگر را خواهر و برادر به دیگران معرفی نمایند. اوکادا فهمیده که لزومی به نشان دادن این صحنه ها نیست و می توان این موقعیت های مهم در زندگی مادر و فرزند را به نحوه دیگری و زیر پوستی آن را بیان نمود، به طوری که نه حفره داستانی درست گردد و نه مخاطب حس کند که در حال فریفته شدن است.
داستانک های متعدد و شخصیت های فرعی زیادی در طول داستان حدودا دو ساعته انیمه Maquia به چشم می خورند که بعضی از آنها درست تعریف نمی شوند ولی به طور قطع حذف آنها از قصه می توانست لطمه بزرگی به روند آن بزند. داستان این انیمه مدت زمان طولانی و تقریبا 80 ساله ای را می گذراند و دست گذاشتن روی نقاط حساس این خط زمانی طولانی کار بسیار سختی بوده است. جالب اینکه روند داستان طولانی انیمه دائم در حال تغییر است و در میانه داستان رنگ و بویی سیاسی می گیرد و در جایی دیگر و با شروع جنگ های متعدد، حالتی اکشن به خود می گیرد.
کارگردان اما در تمام این ژانرها راه را درست پیش می برد و تسلط خود را در ساخت تمامی صحنه ها به رخ می کشد؛ موضوعی که حاصل 20 سال تجربه همکاری او با تیم های متعدد انیمه سازی است. ناگفته نماند که تمامی این ژانرها تحت سیطره درام عاشقانه بی نظیر انیمه هستند و نقش مهره هایی را ایفا می نمایند که فراز و فرود این درام بی نظیر را ایفا می نمایند.
طراحی انیمه هم مانند داستان متغیر آن، دائم در حال تغییر است. استفاده درست و بجا از رنگ ها با توجه به روحیه و روندی که داستان به خود می گیرد چشمان مخاطب را جادو می نماید. استفاده از پس زمینه رنگ آبی در قسمت های آرام و استفاده از پس زمینه رنگ های زرد و نارنجی در بخش های هیجان انگیزتر تنها چند مورد از هنرنمایی اوکادا و تیم طراحی خارق العاده اش هستند. موسیقی و صداگذاری انیمه Maquia نیز فراتر از حد انتظار است و می توان آن را تکمیل نماینده پازل عاشقانه و جادویی انیمه دانست.
انیمه Maquia مثل خواندن یک کتاب مفصل است که جزییات فراوانی را در خود قرار داده و البته یک سری سوالات بی پاسخ هم به جا می گذارد که شاید در آینده به آنها جواب داده گردد. اما در کل با یک اثر کامل روبرو هستیم که از بسیاری از سایت های نقد فیلم و منتقدین امتیاز کامل را گرفته و به احتمال زیاد حق اش در بسیاری از مرنام های جوایز سینمایی نیز خورده می گردد؛ چرا که رقابت کردن با آن بسیار سخت است و وارد نکردن آن به جریان مسابقه انتخاب راحت تری برای داوران است
اگر عاشق بشوی، تنهای تنها می شوی
یادم می آید برای آنکه دوستانم را به تماشا انیمه ترغیب کنم، از لفظ بیا و به خودت لطفی کن و انیمه ماکیا را ببین استفاده کردم و تصور می کنم که تکرار همین عبارت در بخش پایانی صحبت هایم جایز است. انیمه Maquia برای هر سن و قشری می تواند مجذوب کننده باشد و المان های فانتزی به کار رفته در آن طوری نیست که بعضی مخاطبان دلزده از این ژانر را از خود دور سازد. برای همین است که به هر کس که می رسم (و شما هم به هر کس که رسیدید) این توصیه را بکنید و به او بگویید: لطفی به خودت بکن و انیمه Maquia را ببین. گمان نمی کنم پشیمان شوی.
پ
منبع: برترین ها